تحلیل نقادانه دیدگاه وهابیت در "توحید ربوبی" با تکیه بر تفاسیر مورد قبول وهابیان


تحلیل نقادانه دیدگاه وهابیت در "توحید ربوبی" با تکیه بر تفاسیر مورد قبول وهابیان

امیرحسین شکوری


مقدمه

یکی از عقاید باطل وهابیان در حوزه دینی، ادعای توحید ربوبی مشرکین است. آنان معتقدند که مشرکین ربوبیت را منحصر در خدای متعال دانسته و تنها او را خالق و رازق، معطی و مانع، ضار و نافع و تنها متصرف در عالم می‌دانند و برای این عقیده باطلشان به آیاتی از قرآن که حاوی اقرار مشرکین به ربوبیت پروردگارند استناد کرده‌اند که هیچ‌کدام مدعایشان را ثابت نمی‌کند.

هرچند طبق آیات قرآن کریم، مشرکین نسبت به ربوبیت پروردگار عقیده یکسانی نداشتند لکن قدر مسلم آن است که آنان مشرک بودند و شرکشان چه در ربوبیت باشد و چه در الوهیت، دامنشان را از لوث شرک ربوبی پاک نمی‌کند؛ زیرا الوهیت و ربوبیت با هم رابطه تلازم دارند و قطعا کسی که دارای ربوبیت است، دارای الوهیت نیز هست و بالعکس. از این جهت اگر ادعا شود که مشرکین تنها در الوهیت مشرک بودند، این ادعا باطل خواهد بود زیرا لازمه شرک در الوهیت، شرک در ربوبیت است.

گواه بر این سخن اقوال مفسرین مورد قبول وهابیت است که در تفسیر بسیاری از آیاتی که به بیان احوال مشرکین می‌پردازد، به شرک آنان در ربوبیت تصریح می‌کنند؛ از این رو لازم است که ادعای وهابیان در موحد انگاری مشرکین باتوجه به اقوال تفاسیر مقبولشان مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

پاسخ به ادعای توحید ربوبی مشرکان

همان‌گونه که معلوم است ادعای توحید ربوبی مشرکان، ادعایی است باطل و به چند روش می‌توان پاسخ آن را داد؛ از جمله:

۱- تضاد صریح ادعای ربوبیت مشرکان با قرآن:

مطابق تعریف وهابیان از توحید ربوبی، مشرکین تصرف و ذلت و عزت و قدرت را از آن خداوند می‌دانستند درحالی‌که قرآن خلاف این مسئله را اثبات می‌کند. مطابق قرآن کریم، مشرکین از بت‌ها عزت می‌طلبیدند[1] آنان بت‌ها را نصرت و یاری‌دهنده خود می‌دانستند[2] و این مخالف با توحید آنان در ربوبیت است. اصلاً مشرکین از اساس با توحید ضدیت داشتند و به فرموده قرآن اگر پیامبر، رب و پروردگار را در قرآن به یگانگی یاد کند، با حالت رمیدگی از او روی‌گردان می‌شدند.[3] در نتیجه افرادی که چنین تصرفاتی برای بت‌ها قائل‌اند چگونه می‌توانند تصرف را منحصر در خدای متعال بدانند و در ربوبیت موحد باشند؟

۲- وجود کافرین منکر خدا؛

بر اساس برخی آیات قرآن، کافرانی وجود داشته‌اند که اصلاً وجود خداوند را قبول نداشتند و معتقد بودند که هلاکتشان توسط روزگار انجام می‌شوند. و می‌گفتند: ما را فقط روزگار هلاک می‌کند.[4] یعنی احیاء و اماته و هلاک را منحصر در خدای متعال نمی‌دانستند که هیچ، بلکه آن را منسوب به زمان و عمر می‌کردند نه به خدا چه برسد به انحصار آن در خدای متعال. طبری به‌عنوان یکی از مفسرین مورد وثوق و اعتنای وهابیت در بیان این آیه می‌گوید: ««وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ» کلام مشرکین از قریش بود. (ما را جز روزگار هلاک نمی‌کند)؛ یعنی عمر. قتاده می‌گوید: این آیه بدین جهت نازل شد که مشرکین می‌گفتند: آنکه ما را هلاک و فانی می‌کند همان روزگار و زمان است. ... پس خداوند به آنها فرمود: من آنم که شما را به فنا و هلاک رسانده و می‌میرانم، نه روزگار و زمان».[5]

شوکانی نیز از ابی هریره نقل می‌کند که می‌گوید: «کان اهل الجاهلیة یقولون: انما یهلکنا اللیل و النهار»؛[6] اهل جاهلیت می‌گفتند: فقط شب و روز و گذر ایام است که باعث هلاکت و مرگ ما می‌شود. در این میان، عبارت وهبة الزحیلی در تفسیر منیر، بسیار گویای عقیده مشرکین است؛ او می‌گوید: «عرب‌ها در زمان جاهلی معتقد بودند که فاعل و فاعلیت منحصر در روزگار می‌باشد».[7] پرواضح است که طبق برخی عبارات مفسرین بزرگ و مورد اعتنای وهابی، مشرکین عرب، فاعلیت را از آن غیر خدا دانسته و مرگ و هلاک را به دهر نسبت می‌دادند؛ یعنی در ربوبیت مشرک بودند،در حالی که وهابیان مشرکین را در ربوبیت موحد دانسته و قائل‌اند که مشرکین، اماته که از شئون ربوبیت است را منحصر در خدای متعال می‌دانستند.

۳- مشرکین منکر توحید در ذات

طبق بیان برخی آیات قرآن کریم، مشرکین حتی در ذات پروردگار نیز موحد نبودند و برای‌خدا شریکانی قرار می دادند. آیه ۲۲ سوره بقره که از آیات مورد استدلال وهابیان بر مدعایشان بود می‌فرماید: «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون‏». همان گونه که گذشت، وهابیت برخلاف مفسرینشان از این آیه بر توحید ربوبی مشرکین استدلال کردند درحالی‌که با اندک تأمل غبار جهل زدوده می‌شود. برای درک بهتر معنای آیه باید واژگان آن بر ما معلوم شود.

معنای «ند» طبق بیان خلیل بن احمد، مثل شیء است که با آن ضدیت می‌کند.[8] همین تعریف در کتاب‌های الطراز الاول[9] و لسان العرب[10] نیز آمده است.

پس «ند» با شیء در کشاکش و نزاع است و بت‌پرستان قائل بودند که خداوند «ند» دارد؛ یعنی شریکی دارد که با او در کشاکش و نزاع است. اما گویندگان این قول چه کسانی بودند؟ طبری می‌گوید: «گفته‌اند: مراد خداوند خطاب به همه مشرکین است چه مشرکین عرب و چه اهل کتاب».[11]

صدیق حسن خان نیز قراردادن «ند» برای‌خدا را  به معنای جعل امثال و اشباه خدا در ربوبیت می‌داند.[12] او در مقام تفسیر آیه، بخش آخر آن را مشروط به تعقل می‌داند؛ یعنی اگر فکر و تعقل می‌کردید می دانستید.[13] و بر خلاف عبدالرحمن سعدی[14] آن را دال بر علم مشرکین به ربوبیت و الوهیت نمی‌داند؛ بلکه در صورت تعقل و تدبر خواهند فهمید.

۴- اعتقاد به تثلیث

«فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض‏»[15]

طبری در تفسیر این آیه تصریح به ربوبیت کرده و می‌گوید: «فصدقوا یا اهل الکتاب بوحدانیة الله و ربوبیته... و لا تقولوا ثلاثة»؛ یعنی «و لاتقولوا الارباب ثلاثة».[16] معنا چنین است: ای اهل کتاب به وحدانیت و ربوبیت پروردگار ایمان آورده و تصدیق کنید... و نگویید یکی از سه تا؛ یعنی نگویید که رب‌ها سه تا هستند.

پس مشرکینی بودند که در ربوبیت نیز قائل به تثلث بودند.

۵- قول به خالقیت ارباب غیر خدا

«أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّار»[17] مطابق معنای خبریت در این آیه، مشرکین برای خداوند شریکانی قرار دادند و مدعی بودند که مانند خداوند خلق می‌کنند کمااینکه ابن تیمیه می‌گوید که آنان برای‌خدا شریکانی قرار دادند که مثل پروردگار، دارای خلق هستند همان‌گونه که مجوسیان چنین کردند.[18]

 اما اگر معنای آیه را استفهام بدانیم، استفهام انکاری خواهد بود که به بیان ملازمت بین ربوبیت و عبودیت اشاره می‌کند؛ به‌عبارت‌دیگر خداوند توضیح می‌دهد که دلیل پرستش دیگر خدایان چیست؟ آیا مخلوقاتی دارند؟ زیرا خالق باید پرستش شود؛ یعنی از ربوبیت خالق باید به الوهیت برسد؛ لذا تذکر به این مطلب که خداوند خالق همه چیز است ردی است بر عقیده شرک ربوبی مشرکین.

ابوبکر جزائری در توضیح آیه می‌گوید: «آیا شرکاء اینان مخلوقاتی مانند مخلوقات خدا آفریدند تا بر آنان مشتبه شود و غیر خدا را به جهت خالقیت بپرستند؟ جواب منفی است؛ زیرا که غیر خدا خلقی نمی‌کند و توانایی آفرینش مگسی را ندارد چه برسد به غیر آن. در نتیجه چیزی که قدرت آفرینش ندارد چگونه صلاحیت پرستش را خواهد داشت؟»[19]

۶- عدم تلازم بین اقرار و علم و بین اقرار و ایمان

همانگونه که پرواضح است بین دانستن و اقرار و بین اقرار و ایمان تلازمی نیست؛ بدین معنا که چنین نیست هرکس به مطلبی علم داشت لزوماً به آن اقرار ‌کند و هرکس به مطلبی اقرار کرد لزوماً به آن باور دارد؛ بلکه مطابق آیات قرآن برخی علم دارند ولی معلوم خود را انکار کرده با آن ستیز می‌کنند، برخی هم به مطلبی اقرار می‌کنند که خود آن را نپذیرفته و به آن ایمان نیاورده‌اند. از جمله این آیات:

الف) اخبار خدای متعال؛

خداوند از احوال مشرکین خبر داد و فرمود: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»[20] آنان با اینکه به حقانیت دعوت انبیا و صدق مدعایشان یقین داشتند؛ ولی بااین‌حال آن را انکار کرده و به ستیزه‌جویی پرداختند که این نشان از عدم تلازم بین علم و اقرار است والا چون که علم آمده اقرار نیز باید همراهش می‌بود نه انکار.

ب) اعتراف‌های عمومی در قرآن؛

اگر اعتراف‌های مشرکین باید به‌طورقطع حمل بر صحت شود اعتراف‌های عمومی موجود در قرآن نیز باید حمل بر صحت و ایمان واقعی شود حال‌آنکه چنین نیست. از جمله این آیات:

- «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا»[21] خداوند در این آیه از تمام بنی آدم اعتراف می‌گیرد که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه شهادت می‌دهند و اقرار می‌کنند به ربوبیت پروردگار

- «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً»[22] این آیه بیانگر سجده همه مخلوقات برای‌خداست؛ به‌راستی همهٔ مخلوقات برای‌خدا سجده می‌کنند؟

- «وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُون‏»[23] آیا تمام مخلوقات برای خداوند در فرمان‌بردارند؟

- «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْها»[24] آیا براستی هرکس در آسمان و زمین است تسلیم امر خداست؟

وهابیت هر جوابی به این اعترافات بدهند در مورد اقرارات مشرکین نیز وارد است؛ زیرا یکی از استدلالات وهابیان به  این آیه از آیات قرآن است: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّه‏»؛[25] (اگر از اینان بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده به‌یقین خواهند گفت: الله). دکتر حکمت بشیر یاسین در تفسیرش در بیان این آیه از طبری نقل می‌کند که مجاهد گفت: «وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» قال: هو کقوله «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّه‏» و رجاله ثقات و اسناده صحیح. [26] مجاهد آیه بیان مالکیت خداوند را مانند آیه اقرار مشرکین می‌داند و هر دو از نظر او یکسان‌اند. باید در نظر گرفت که ابن تیمیه این اعترافات را ناظر به اعترافات فطری و ناشی از فطرت می‌داند.[27] شوکانی نیز آیاتی که حاوی اقرار مشرکین است را ناظر به تعقل و تدبر می‌داند؛ یعنی اگر به فکر صحیح و عقل سلیم رجوع کنند و تدبر کنند، خواهند فهمید که الله، خالق و همه‌کاره عالم است[28]

علاوه بر این، در برخی از آیاتی که حاوی اعترافات مشرکین است عباراتی می‌بینیم که خداوند به عدم اعتقاد مشرکین به اعترافاتشان تصریح می‌کند؛ عباراتی چون:

- «بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُون‏»[29]

- «لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ»[30]

- «لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»[31]

- «أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُون‏»[32]

در این عبارات و امثال اینها، خداوند غیرواقعی بودن اقرارهایشان را می‌رساند و می فرماید: اینها می‌گویند اما نمی‌دانند، اینها می‌گویند؛ اما یقین ندارند، اینها می‌گویند؛ ولی باز به اقرار خود عمل نمی‌کنند و افترا می‌زنند.

ابن کثیر در توضیح آیات ۳۵ و ۳۶ سوره مبارکه طور می‌گوید: «و هم یعلمون انه الخالق وحده لاشریک له و لکن عدم ایقانهم هو الذی یحملهم علی ذلک»[33] (اینان می‌دانند که خداوند تنها خالق عالم است لکن به آن یقین ندارند و همین عدم یقینشان باعث شرکشان می‌شود). هرچند در این عبارت تصریح می‌کند که آنان به خالقیت انحصاری خداوند علم داشتند لکن ابوبکر جزائری متعلق «لایوقنون» را خالقیت دانسته و می‌گوید: «اگر به خالقیت خداوند یقین داشتند، دیگری را نمی‌پرستیدند».[34]

باتوجه‌به آنچه گذشت درمیابیم که اقرار فطری موجب موحد بودن انسان در ربوبیت نمی‌شود و مشرکان یا در اقرارشان دروغگو بودند[35]، یا اقرارشان همان‌طور که گذشت ناظر به اقرار فطری است[36]

ج) اعتراف به تناقض‌گویی‌های مشرکین؛

مفسرین وهابی در بحث اعتقاد به فرزند برای خداوند توسط مشرکین، به تناقض گفتارشان با ربوبیت اعتراف کردند. دکتر مأمون حموش وهابی در تفسیر آیات ۱۵ تا ۱۷ زخرف می‌گوید: «مشرکین برای‌خدا قائل به جزء شدند؛ یعنی گفتند که فرشتگان دختران خدایند... خداوند مؤمنین را از این رفتار مشرکان متعجب می‌کند که مشرکین از جهتی اعتراف کردند که خالق آسمان‌ها و زمین الله است و از جهتی برای او شریک یا فرزند قرار دادند».[37] این تناقض‌گویی مشرکان است که به عقیده وهابیان باعث تعجب است. آلوسی نیز مراد از این آیه را بیان تناقض‌گویی و مکابره‌ی مشرکان می‌داند ازاین‌جهت که به خالقیت خداوند اقرار کردند سپس او را متصف به صفات مخلوقین کردند.[38]

د) تلازم بین قول به توحید ربوبی مشرکین با عدم فرض وجود مشرک؛

 قول به توحید ربوبی مشرکین، مستلزم این است که در عالم مشرکی وجود نداشته باشد؛ بدین معنا که توحید ربوبی و توحید عبودی مستلزم یکدیگرند و نمی‌توان فرض کرد کسی توحید ربوبی داشته باشد؛ اما در عبودیت مشرک باشد مگر اینکه توحید ربوبی‌اش حقیقی نباشد. این مطلب به اعتراف علمای وهابی ثابت است کمااینکه ابن فوزان می‌گوید: «رابطه توحید الهی و توحید ربوبی تلازم است؛ یعنی توحید ربوبی مستلزم توحید الهی است به این معنا که اقرار به توحید ربوبی موجب اقرار به توحید الهی می‌شود؛ پس هرکس خدا را به ربوبیت شناخت باید او را بپرستد... و توحید الهی نیز لازم توحید ربوبی است؛ یعنی توحید ربوبی در ضمن توحید الوهی داخل می‌شود و هرکس خدا را می‌پرستد قطعاً باید او را رب و خالق خود بداند».[39] بن عثیمین نیز همین نظر را در رابطه‌با این تلازم دارد.[40] همان‌گونه که گذشت؛ عبداللطیف آل الشیخ نیز به این تلازم اعتراف کرده و قائل است کسی که به ربوبیت اعتراف کرده باید عبودیت هم داشته باشد.[41] در نتیجه یا مشرکین هم در عبودیت و هم در ربوبیت مشرک بودند و اقرارشان به ربوبیت حمل بر کذب می‌شود یا اینکه صحت اقرارشان ما را بر توحید عبادی آنان رهنمون می‌کند و می‌توانیم بگوییم طبق این سخن در عالم مشرکی وجود نداشت که بطلان این سخن هویداتر از خورشید است.

نتیجه

وهابیان با استناد به آیاتی از قرآن کریم که حاوی اقرار مشرکین به ربوبیت الهی‌ست، آنان را در ربوبیت موحد دانسته و محدوده شرک آنان را فقط در عبودیت می‌دانند حال‌آنکه باتوجه‌به مجموع آیات قرآن و اقوال مفسرین وهابی و مورد قبول وهابیت، بطلان این مدعی به‌وضوح روشن است. همانگونه که در صفحه 231 از جلد هشتم کتاب مجموع الفتاوای بن باز آمده، وهابیان برای رسیدن به اهداف خود، حتی ابوجهل را موحد ربوبی می‌دانند؛ بدین معنا که ابوجهل، خداوند را تنها خالق و رازق و مدیر و مدبر و ضار و نافع و حیات‌بخش و میراننده می‌داند. آنان طوری توحید مشرکین در ربوبیت را مسلم دانسته‌اند که برای توجیه آن، مسلمات و محکمات و واضحات قرآن را تأویل کرده و نادیده می‌گیرند.

نظرات

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
آیین رحمت
انتشارات امام علی علیه السلام
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی