نقد دیدگاه وهابیت در مورد "توسل به ذات" با استناد به روایت عثمان بن حنیف
زکریا عارفی
مقدمه
مفهوم توسل، به معنای واسطه قرار دادن شیء یا شخص برای رسیدن به مطلوب و مقصود،[1] از دیرباز در میان مسلمانان مطرح و مورد پذیرش بوده است. اصل توسل، حتی نزد وهابیت، بهطور کامل انکار نشده، اما محدوده، مصادیق و چگونگی آن، از مسائل مورد اختلاف میان وهابیان و سایر فرق مسلمین است. در این میان، وهابیت، با تفسیری خاص از مفهوم سنت و بدعت، توسل به ذات، جاه و منزلت صالحین را مصداقی از بدعت دانسته و آن را به شدت نفی میکند.
این در حالی است که دیگر مذاهب اسلامی، با استناد به آیات و روایات، سیره نبوی، عملکرد صحابه و آرای علمای مسلمان در طول تاریخ، این نوع از توسل را نه تنها جایز، بلکه مستحب و راهی برای تقرب بیشتر به خداوند میشمارند. یکی از مهمترین مستندات این گروه برای اثبات مشروعیت توسل به ذات، روایت عثمان بن حنیف است که در منابع معتبر حدیثی ذکر شده و همواره مورد توجه و استناد علمای شیعه و اهل سنت بوده است. با این حال، وهابیت با طرح اشکالاتی در سند و دلالت این روایت، سعی در تضعیف آن داشته است. مقاله حاضر، با هدف بررسی دقیق و منصفانه این مناقشه، به تحلیل و نقد اشکالات وهابیت بر روایت عثمان بن حنیف میپردازد.
ممنوعیت توسل به ذات در کلام وهابیون
وهابیان، توسل به ذات را به عنوان بدعت در دین، به شدت رد میکنند. بن باز معتقد است که توسل به ذات مانند اینکه کسی بگوید: «اللهم إني أسألك بذات فلان، أسألك بنبيك فلان، اللهم إني أسألك بعبادك الصالحين، اللهم إني أسألك بمحمد» توسل ممنوع و بدعی و وسیله ای برای غلو و شرک است.[2]وي در جای دیگر بدعت دانستن توسل به جاه، حق و ذات را به جمهور اهل علم نسبت میدهد.[3]
در کتاب فتوی اللجنة الدائمة نیز آمده است: «در اسلام توسل به اموات، اعم از توسل به ذات یا منزلت و یا حق اموات وجود ندارد و این عمل از بدعتها و وسائل شرک است و تنها می توان به اسماء و صفات خداوند و توحید و ایمان به او و اعمال صالح توسل جست.»[4]
ابن عثیمین نیز توسل به ذات را از مصادیق شرک اصغر دانسته و می نویسد: اعتقاد به سبب بودن امری که از منظر شرع سبب نیست، نوعی شرک است و توسل به ذات نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) اعتقاد به سبب بودن چیزی است که از منظر شرع، سبب نیست؛ پس توسل به ذات ایشان نوعی شرک است.[5]
این ادعاها در حالی از سوی وهابیان مطرح شده است که جمهور عالمان مسلمان، با استناد به ادله ای، به اثبات مشروعیت توسل به ذات پرداخته اند. چنانکه روایت عثمان بن حنیف از جمله این ادله به شمار می رود. در بخش بعد، درنگی پیرامون دلالت این روایت بر جواز توسل به ذات سخن به میان خواهد آمد.
روایت عثمان بن حنیف و جواز توسل به ذات
بسیاری از منتقدان وهابیت، برای اثبات مشروعیت و حتی استحباب توسل به ذات، در کنار دلائل مختلف قرآنی و روایی، به حدیثی از عثمان بن حنیف استناد میکنند. وی که از صحابه برجسته پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و از شرکتکنندگان در جنگهای مهمی مانند بدر و احد بوده،[6] می گوید: «نابینایی نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: از خداوند بخواه که بینایی مرا را به من برگرداند. حضرت به او فرمود: اگر بخواهی برایت دعا میکنم و اگر بخواهی صبر کن که این برای تو بهتر است. مرد نابینا گفت: برایم دعا کن. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او دستور داد که به بهترین شکل وضو بگیرد و سپس بگوید: «اللّهمّ إنّي أسألك وأتوجّه اليك بنبيّك محمّد نبي الرحمة، يا محمد إنّي أتوجه بك إلي ربّي في حاجتي لتُقضي، اللّهمّ شفّعه فيَّ»؛ (پروردگارا من از تو میخواهم و به وسیله پیامبرت محمد که پیامبر رحمت است. به تو توجه می کنم ای محمد، من به وسیله تو به پروردگارم روی می آورم تا حاجتم برآورده شود. بارالها او را شفیع من گردان).[7]
در این روایت، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مرد نابینا میآموزد که وضو گرفته و پس از بجا آوردن نماز، آن حضرت را واسطه میان خود و خداوند قرار داده و بگوید: «اللّهمّ إنّي أسألك وأتوجّه اليك بنبيّك محمّد نبي الرحمة...» که این بر خلاف ادعای وهابیت در سابقه نداشتن توسل به ذات در سیره نبوی و سلف صالح است. نکته مهم این است که این دستور به توسل، منحصر به زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست. بلکه هر مسلمانی در هر زمان و مکانی که با مشکلی روبرو شود، میتواند به ایشان متوسل گردد.
سند روایت
روایت مورد بحث را احمد بن حنبل در مسند خود، از عثمان بن عمر، از شعبه، از ابوجعفر، از عماره بن خزیمة بن ثابت، از عثمان بن حنیف نقل کرده است.[8] شخصیتهایی چون ترمذی،[9] ابن ماجه،[10] حاکم نیشابوری،[11] نووی[12] و هیثمی[13] این حدیث را تصحیح کرده اند و حتی ابن تیمیه[14] و وهابیانی چون البانی،[15] حافظ بن احمد حکمی[16] و رفاعی[17] به صحیح یا حسن بودن سند آن تصریح کرده اند. برخی از وهابیان تلاش کرده اند که این حدیث را به دلیل وجود ابوجعفر(عمیر بن یزید بن عمیر) در سلسله سند تضعیف کنند؛ ولی با رجوع به کتابهای رجالی میتوان دریافت که وی توسط بزرگان اهل سنت مانند ابن حبان[18] توثیق شده و ابن حجر وی را فردی راستگو میداند.[19] بنابراین از نظر سندی نمیتوان به این روایت خدشه ای وارد کرد.
اشکال وهابیان بر دلالت روایت
وهابیان در توجیه روایت عثمان بن حنیف مدعی هستند که ظاهر فراز «أتوسل إليك بنبيك» مراد نیست بلکه شخص نابینا در واقع به دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله) متوسل شده که امری مشروع و جایز است. البانی در ابن باره میگوید: «حدیث مرد نابینا درباره توسل به دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و ربطی به توسل به ذات ندارد و در عبارت «أتوسل إليك بنبيك» مراد «أتوسل إليك بدعاء نبيك» میباشد و واژه مضاف «دعاء» حذف شده که امر رایجی در لغت است؛ مانند آیه شریفه: «وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ»[20] که حتی به اقرار مخالفان ما به معنای «اهل القریة» و «اصحاب العیر» است».[21]
ابن فوزان نیز این روایت را به طلب شفاعت و درخواست دعا معنا کرده و معتقد است که روایت عثمان بن حنیف هیچ ارتباطی با توسل به ذات ندارد.[22]
همچنین بن عثیمین دلالت روایت مذکور بر توسل به ذات را نپذیرفته و سه احتمال درباره عبارت «أتوسل إليك بنبيك» داده است:
1. «بإرسال نبیک»؛ که در این صورت توسل به صفات الهی است.
2. «بایمانی بک»؛ که در این صورت توسل به اعمال صالح است.
3. «بدعاء نبیک»؛ که در این صورت توسل به دعای صالحان است.[23] خلاصه اینکه وهابیان با تصرف در ظاهر روایت، سعی کرده اند تا همچنان بر ادعای خود در نامشروع و بدعی بودن توسل به ذات پافشاری کنند.
پاسخ به ادعای وهابیان
وهابیت با تأویل عبارت «أتوسل إليك بنبيك» به «أتوسل إليك بدعاء نبيك» و نظایر آن، سعی در انکار توسل به ذات پیامبر(صلی الله علیه و آله) دارند. در حالی که این رویکرد با اشکالات جدی مواجه است:
1. تناقض با اصل ظاهرگرایی: وهابیان به شدت بر ظاهر قرآن و حدیث تأکید دارند و هرگونه تأویل و تفسیر فراتر از ظاهر را مردود میشمارند. حال چگونه است که در مسئلهی توسل، خود به تأویل و تفسیر روی میآورند و ظاهر عبارت «أتوسل إليك بنبيك» را نادیده میگیرند؟ این تناقض آشکار نشان میدهد که آنان در مواجهه با مسئلهی توسل، از مبانی خود عدول کرده و به رویکردی متناقض روی آوردهاند.
2. عدم وجود قرینه برای تأویل: تأویل زمانی جایز است که قرینهای قطعی بر خلاف ظاهر وجود داشته باشد. در روایت عثمان بن حنیف هیچ قرینهای وجود ندارد که دلالت کند منظور از توسل به پیامبر(صلی الله علیه و آله) توسل به دعای ایشان است. ظاهر عبارت به وضوح دلالت بر توسل به ذات پیامبر(صلی الله علیه و آله) دارد. بنابراین، تأویل وهابیت بدون وجود قرینه، صرفاً یک ادعای بیاساس است.
3. وجود قرینه بر توسل به ذات: عبارات «اتوجّه اليك بنبيّك»؛ (با نبيّت به سوى تو رو مى كنم) و نيز «إنّى توجّهت بك»؛ (همانا من به سبب تو روى به خدا مى كنم) و نیز توصیف پیامبر(صلی الله علیه و آله) به نبی رحمت، که اشاره به فضل و کرامت نفس حضرت دارد، نشان میدهد که موضوع دعا، توسل به ذات پيامبر(صلی الله علیه و آله) است نه توسل به دعاى آن حضرت.
4. دیدگاه بزرگان اهل سنت: بسیاری از علمای برجسته و مورد اعتماد اهل سنت، قائل به جواز توسل به ذات پیامبر (صلی الله علیه وآله) بوده اند و این به خوبی نشان دهد که تفسیر وهابیت، تفسیری نوظهور و مخالف با فهم غالب علمای اهل سنت است. چنانکه در کتاب «الموسوعة الفقهیة الکویتیة» جواز و استحباب توسل به رسول الله (صلی الله علیه و آله) به جمهور علمای اهل سنت نسبت داده شده است.[24]
نتیجه
این مقاله به بررسی مناقشه بین وهابیت و سایر مذاهب اسلامی پیرامون توسل به ذات با محوریت روایت عثمان بن حنیف پرداخت. بررسی ها نشان داد که این روایت از نظر سندی معتبر و مورد تایید بسیاری از بزرگان اهل سنت و حتی وهابیان است. در خصوص دلالت روایت، وهابیت با تأویل عبارت «أتوسل إليك بنبيك» به «أتوسل إليك بدعاء نبيك» سعی در انکار توسل به ذات پیامبر(صلی الله علیه و آله)داشتهاند. این مقاله با نقد این تأویل نشان داد که چنین رویکردی با اصل ظاهرگرایی مورد تاکید وهابیت در تناقض است، هیچ قرینهای برای این تأویل وجود ندارد، بلکه قرائنی بر توسل به ذات در روایت موجود است و اینکه این ادعای وهابیت با دیدگاه بسیاری از بزرگان و علمای مورد اعتماد اهل سنت در تضاد است. بنابراین، توسل به ذات نه تنها بدعت و شرک نیست، بلکه با استناد به روایات معتبر و دیدگاه علمای برجسته اهل سنت، مشروع و جایز است.